...... جاهای خالی را با کلمات زیر پر کنید
و من هنوز
نمیدانم جای خالی تو را چه چیز پر خواهد کرد ؟
اینجا صدای پا زیاد مـــی شنوم امـــا … هـیچکدام تـــــــو نیستــــی “دلـــــم ” خوش کرده خودش را به این فکر که شاید ” پا برهـنه” بیایی!
من مست توام اگر خلافی کردم تنبیه ام نکن چرا که در شرع نیز مستان را حد نمی زنند.
هر وقت هوشیار شدم آنوقت تنبیه ام کن که نخواهم گشت خود هشیار من!!!
تو همون بودی که من خوابشو دیدم
تو همونی که میخوام براش بمیرم
تو همون فرشته ای از جنس ادم
تو واسم نشونه از خدای عالم
تو همونی که تو خنده هام شریکی
توی درد و غصه هام واسم تپیدی
تو همون رویای پاکی که توی شبهای من بود
تو یه قطره از خدایی
تو هون بودی و هستی که میخوام براش بمیرم
از خدا خواستم همیشه پیش تو اروم بگیرم
تاکه چشمات گریه میکرد ارزوم بود که بمیرم
کاش بودم کنارت ای گل تا که دستات رو بگیرم
روزگار نبودنت را برایم دیکته میکند و نمره ی من باز هم صفر میشود !
هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام !!!
تقویم دل من نسبتی با تقویم های جهان ندارد !
میان برگ ریزان خزان ، وسط چله ی زمستان هم می بینی نوشته اند بهار آن لحظه که تو خندیدی !!!
ناز را میکشیم !
آه را میکشیم !
انتظار را میکشیم !
فریاد را میکشیم !
درد را میکشیم !
اما بعد از این همه سال هنوز نقاش خوبی نشده ایم که ...
دست بکشیم !!!
.
هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلیست که من کال ماندم و به تو نمی رسم !
.
برای تو ، مردن بهانه نمی خواهد ، وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش !
.
لعنت به همه راههایی که عرضه ندارند تو را به من برسانند !!!
من حواس فاصله ها را پرت می کنم ؛ تو فقط بیا ...